1 . مدرک
[اسم]

la preuve

/pʀœv/
قابل شمارش مونث

1 مدرک سند

  • 1.L'avocat a rassemblé les preuves de l'innocence de son client.
    1. وکیل مدارکی برای بی‌گناهی موکلش جمع‌آوری کرد.
  • 2.L'inspecteur n'a trouvé aucune preuve.
    2. کاراگاه هیچ مدرکی پیدا نکرده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان