خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . طعمه
[اسم]
la proie
/pʁwa/
قابل شمارش
مونث
1
طعمه
صید، شکار
1.Le renard saisit sa proie et la dévore.
1. روباه طعمهاش را میگیرد و آن را با ولع میخورد.
2.Les loups affamés chassaient leur proie.
2. گرگهای گرسنه طعمهشان را شکار میکردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
prohibé
prohibition
prohibitif
prohiber
progéniture
projecteur
projectile
projection
projection vidéo
projectionniste
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان