1 . طعمه
[اسم]

la proie

/pʁwa/
قابل شمارش مونث

1 طعمه صید، شکار

  • 1.Le renard saisit sa proie et la dévore.
    1. روباه طعمه‌اش را می‌گیرد و آن را با ولع می‌خورد.
  • 2.Les loups affamés chassaient leur proie.
    2. گرگ‌های گرسنه طعمه‌شان را شکار میکردند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان