خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گندیده
[صفت]
putride
/pytʀid/
قابل مقایسه
[حالت مونث: putride]
[جمع مونث: putrides]
[جمع مذکر: putrides]
1
گندیده
متعفن، فاسد
1.Nous buvions de l’eau putride ici.
1. اینجا آب متعفن مینوشیم.
2.On a trouvé un corps putride.
2. آنها یک جسد متعفن پیدا کردهاند.
تصاویر
کلمات نزدیک
putois
pustule
pus
purée
puritain
putréfaction
putsch
putt
putter
puzzle
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان