1 . رژیم (غذا) 2 . حکومت
[اسم]

le régime

/ʀeʒim/
قابل شمارش مذکر
[جمع: régimes]

1 رژیم (غذا)

  • 1.Désolé, je ne peux pas ces plats, je suis au régime.
    1. متاسفم، نمی‌توانم این غذاها را بخورم، رژیم دارم.
  • 2.Pour perdre du poids, elle suit un régime.
    2. برای از دست دادن وزن، او یک رژیم (غذایی) را دنبال می‌کند.

2 حکومت رژیم

  • 1.Chute d'un régime.
    1. سقوط یک رژیم.
  • 2.Nous critiquons beaucoup le régime actuel.
    2. ما حکومت کنونی را خیلی نقد می‌کنیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان