خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اداره کردن
2 . (قانون و غیره) تعیین کردن
[فعل]
régir
/ʁeʒˈiʁ/
فعل گذرا
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
اداره کردن
1.Montrez-lui comme il faut régir une province.
1. به او نشان دهید چگونه باید یک شهر را اداره کرد.
2
(قانون و غیره) تعیین کردن
حاکم بودن (بر)
1.La loi qui régit les sentiments de nos cœurs.
1. قانونی که بر احساسات قلب ما حاکم است.
تصاویر
کلمات نزدیک
régionalisme
régional
région
régiment
régime
régisseur
réglable
réglage
réglementaire
réglementation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان