خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بازگشتن (به)
2 . به حالت اولیه بازگرداندن
[فعل]
réintégrer
/ʁeɛ̃teɡʁˈe/
فعل گذرا
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
بازگشتن (به)
ارجاع کردن (حقوقی)
1.Réintégrer le domicile conjugal
1. به زندگی متاهلی برگشتن
2
به حالت اولیه بازگرداندن
به سمت قبلی گماشتن، به مقام سابق بازگرداندن
1.On me réintégra enfin dans mon ministère d'État.
1. مرا به مقام سابق وزارت دولتیام بازگرداندند.
تصاویر
کلمات نزدیک
réinsérer
réinstaller
réinsertion
réinscrire
réincarner
réitérer
réjoui
réjouir
réjouissance
réjouissant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان