1 . مقاومت کردن
[فعل]

résister

/ʀeziste/
فعل گذرا
[گذشته کامل: résisté] [حالت وصفی: résistant] [فعل کمکی: avoir ]

1 مقاومت کردن

  • 1.Ce matériau peut résister à la chaleur et au froid.
    1. این ماده می‌تواند در برابر سرما و گرما مقاومت کند.
  • 2.La maison est suffisamment robuste pour résister aux grands vents.
    2. خانه برای مقاومت کردن در برابر بادهای شدید به اندازه کافی محکم است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان