خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آرزو داشتن
2 . خواب دیدن
[فعل]
rêver
/ʀeve/
فعل ناگذر
[گذشته کامل: rêvé]
[حالت وصفی: rêvant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
آرزو داشتن
آرزو کردن، در سر پروراندن
1.Il rêvait de devenir champion.
1. او آرزو داشت قهرمان شود.
2.Je rêve d'aller à Paris.
2. آرزوم اینه به "پاریس" برم.
2
خواب دیدن
رویا دیدن
1.Je crois qu'il est en train de rêver.
1. من فکر میکنم که او در حال خواب دیدن است.
تصاویر
کلمات نزدیک
rêve bleu
rêve
rêvasser
rêne
rêche
rêverie
rêveur
rêvé
rôder
rôdeur
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان