خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تعمیر کردن (کشتی)
2 . وصله کردن (تور)
[فعل]
radouber
فعل گذرا و ناگذر
صرف فعل
1
تعمیر کردن (کشتی)
2
وصله کردن (تور)
تصاویر
کلمات نزدیک
radoub
radoteur
radotage
radius
radiumthérapie
raffermissement
raffineur
rafistolage
rager
rageur
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان