1 . نرم کردن 2 . پیر و خرفت کردن
[فعل]

ramollir

/ʀamɔliʀ/
فعل گذرا
[گذشته کامل: ramolli] [حالت وصفی: ramollissant] [فعل کمکی: avoir ]

1 نرم کردن

  • 1.La chaleur estivale a rapidement ramolli le beurre.
    1. گرمای تابستانی کره را به سرعت نرم کرده است.
  • 2.La pluie ramollit le sol.
    2. باران زمین را نرم می‌کند.

2 پیر و خرفت کردن پیر و کم‌حواس کردن

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان