خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . متاسف بودن
[فعل]
regretter
/ʀ(ə)gʀete/
فعل گذرا
[گذشته کامل: regretté]
[حالت وصفی: regrettant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
متاسف بودن
پشیمان بودن
1.Je regrette d'avoir oublié l'anniversaire de mon mari.
1. من پشیمانم که تولد همسرم را یادم رفته است.
2.Je regrette son absence.
2. من از غیاب او متاسفم.
تصاویر
کلمات نزدیک
regrettable
regret
regorger
regonfler
registre
regroupement
regrouper
rehausser
rein
reine
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان