خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کلیه
[اسم]
le rein
/ʀɛ̃/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: reins]
1
کلیه
1.L'urine sort du rein par l'uretère.
1. ادرار به واسطه میزنای از کلیه خارج می شود.
2.Les médecins ont enlevé le rein de cette fille.
2. پزشکان کلیه این دختر را در آورند.
تصاویر
کلمات نزدیک
rehausser
regrouper
regroupement
regretter
regrettable
reine
reine-claude
reinette
rejaillir
rejaillissement
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان