1 . خندیدن 2 . خنده
[فعل]

rire

/ʀiʀ/
فعل بی قاعده فعل ناگذر
[گذشته کامل: ri] [حالت وصفی: riant] [فعل کمکی: avoir ]

1 خندیدن

  • 1.J'aime tes fossettes quand tu ris, Hélène.
    1. چال گونه‌هایت رو دوست دارم وقتی میخندی، "هلن".
  • 2.Ne riez pas , c'est vraiment triste.
    2. نخندید، این واقعا غم‌انگیز است.
[اسم]

le rire

/ʀiʀ/
قابل شمارش مذکر

2 خنده

  • 1.J'entendis des rires.
    1. خنده‌ها را می‌شنیدم.
  • 2.Je reconnais son rire entre tous.
    2. من خنده‌اش را بین همه می‌شناسم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان