1 . قطع رابطه کردن
[فعل]

rompre

/ʀɔ̃pʀ/
فعل ناگذر
[گذشته کامل: rompu] [حالت وصفی: rompant] [فعل کمکی: avoir ]

1 قطع رابطه کردن (از هم) جدا شدن

  • 1.Ma sœur et son mari ont rompu après deux ans ensemble.
    1. خواهرم و شوهرش بعد از دو سال باهم بودن از هم جدا شدند.
  • 2.Mon frère et sa fiancée ont rompu le mois dernier.
    2. برادرم و نامزدش ماه پیش از هم جدا شدند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان