1 . بینوا
[صفت]

sans ressources

/sɑ̃ ʁəsuʁs/
غیرقابل مقایسه
[حالت مونث: sans ressources] [مذکر قبل از حرف صدادار: sans ressources] [جمع مونث: sans ressources] [جمع مذکر: sans ressources]

1 بینوا مفلس، تهی‌دست

  • 1.Cette pauvre femme sans ressources essayait d'être une mère pour son bébé.
    1. این زن فقیر بینوا تلاش میکرد برای فرزندش یک مادر باشد.
  • 2.Il était seule, sans ressources, dans un pays étranger.
    2. او تنها، مفلس، در یک کشور بیگانه بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان