1 . خدمتکار 2 . سرور [ارتباطات] 3 . سرویس زننده (بسکتبال، تنیس)
[اسم]

le serveur

/sɛʀvœʀ/
قابل شمارش مذکر
[جمع: serveurs] [مونث: serveuse]

1 خدمتکار پیشخدمت

  • 1.Vous pouvez payer le serveur à votre table.
    1. شما می توانید سر میزتان به خدمتکار پرداخت کنید.
Demander la carte/l'addition... au serveur
منو را از پیشخدمت درخواست کردن
  • Demandez l'addition à la serveuse.
    صورتحساب را از خدمتکار درخواست کنید.

2 سرور [ارتباطات]

centre serveur
مرکز سرور

3 سرویس زننده (بسکتبال، تنیس)

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان