خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تثبیت کردن
2 . در حال موازنه نگه داشتن
3 . تثبیت شدن
[فعل]
stabiliser
/stabilizˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: stabilisé]
[حالت وصفی: stabilisant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
تثبیت کردن
ثابت شدن
1.Stabiliser les prix
1. تثبیت کردن قیمتها
2
در حال موازنه نگه داشتن
متعادل نگه داشتن
3
تثبیت شدن
ثابت ماندن
(se stabiliser)
1.La situation s'est stabilisée.
1. وضعیت تثبیت شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
stabilisation
sras
squelettique
squelette
squatter
stabilité
stable
stade
stage
stagiaire
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان