1 . احمق 2 . احمقانه
[صفت]

stupide

/stypid/
قابل مقایسه
[حالت مونث: stupide] [جمع مونث: stupides] [جمع مذکر: stupides]

1 احمق نادان

مترادف و متضاد bête sot intelligent perspicace sagace
une personne bête
فردی احمق
  • 1. Ils ne sont pas assez stupides pour prendre de tels risques.
    1. آنقدر احمق نیستند که چنان خطری را به جان بخرند.
  • 2. Je ne suis pas aussi stupide que vous le pensez.
    2. من به آن اندازه که فکر می‌کنید، احمق نیستم.

2 احمقانه

مترادف و متضاد idiot inepte judicieux sensé
agissement/réflexion... bête
رفتار/فکر... احمقانه
  • Votre façon d'agir est stupide.
    روش برخوردتان احمقانه است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان