خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . غرق (در چیزی بودن)
[صفت]
submergé
/sybmɛʁʒe/
قابل مقایسه
1
غرق (در چیزی بودن)
پر، آکنده، مملو
1.Le secrétaire est submergé de travail.
1. منشی غرق در کار است.
تصاویر
کلمات نزدیک
submerger
sublimer
sublime
subjuguer
subjonctif
subodorer
subordination
subordonner
subordonné
subordonnée
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان