خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیش از حد گرم شدن
[اسم]
la surchauffe
/syʀʃof/
قابل شمارش
مونث
1
بیش از حد گرم شدن
1.Ça ne ressemble pas à une surchauffe de moteur.
1. این (پدیده) شبیه بیش از حد گرم شدن موتور نیست.
2.Le radiateur est en surchauffe.
2. رادیاتور بیش از حد گرم شده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
surchargé
surcharger
surcharge
suranné
surajouter
surchauffer
surclasser
surconsommation
surcroît
surdité
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان