خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ترکیب
2 . چکیده
[اسم]
la synthèse
/sɛ̃tɛz/
قابل شمارش
مونث
1
ترکیب
تلفیق
1.Cette fille est la synthèse de la beauté et de l'intelligence.
1. این دختر ترکیبی از زیبایی و هوش است.
2.Le chercheur a rédigé une synthèse de ses travaux.
2. محقق تلفیقی از کارهایش را نوشته است.
2
چکیده
خلاصه
1.Le chercheur a rédigé une synthèse de ses travaux.
1. محقق خلاصهای از کارهایش نوشته است.
2.Mon oncle a écrit une synthèse sur les rois de France.
2. عمویم یک چکیده در مورد پادشاهان فرانسه نوشته است.
تصاویر
کلمات نزدیک
syntaxe
synopsis
synonyme
synergie
syndrome
synthétique
synthétiseur
syphilis
syrie
syrien
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان