1 . زمان 2 . هوا 3 . مرحله 4 . دوران 5 . زمان فعل 6 . ضرب‌آهنگ
[اسم]

le temps

/tɑ̃/
قابل شمارش مذکر
[جمع: temps]

1 زمان موقع، موعد، وقت

مترادف و متضاد délai marge
  • 1.Dans la théorie de la relativité, le temps représente la quatrième dimension.
    1. در نظریه نسبیت، زمان بعد چهارم را نشان می‌دهد.
  • 2.Je voulais du temps pour réfléchir.
    2. زمان می‌خواستم تا فکر کنم. [برای فکرکردن به زمان نیاز داشتم.]
il est le temps que + subjonctif
زمان آن است که + وجه التزامی
  • Il est temps que la communauté internationale agisse.
    زمان آن است که جامعه بین‌المللی وارد عمل شود.
partir/arriver... à temps pour quelque chose
سر وقت چیزی رفتن/آمدن...
  • Il est arrivé à temps pour le match.
    برای مسابقه، سر وقت رسید.
travailler à plein temps/à temps partiel
تمام‌وقت/نیمه‌وقت کار کردن
  • Elle travaille à plein temps.
    او تمام‌وقت کار می‌کند.
rester de temps
زمانی باقی ماندن
  • Il ne nous reste plus beaucoup de temps pour terminer ce travail.
    دیگر زمانی باقی نمانده تا این کار را تمام کنیم.
en même temps
هم‌زمان [در آن واحد، در عین حال]
  • Il étudie et en même temps, il travaille.
    درس می‌خواند و در عین حال کار هم می‌کند.

2 هوا

quel temps fait-il ?
هوا چطور است؟
mauvais/beau/sale... temps
هوای بد/خوب/کثیف...
  • 1. Quel beau temps !
    1. چه هوای خوبی!
  • 2. Quel sale temps !
    2. چه هوای گندی [کثیفی]!

3 مرحله وهله

مترادف و متضاد étape stade
en deux temps
در دو مرحله
  • 1. C'est un travail qui va réaliser en deux temps.
    1. این کاری است که قرار است در دو مرحله انجام ‌شود.
  • 2. Le carrelage de cette pièce a été réalisé en deux temps.
    2. کاشی‌کاری این اتاق در دو مرحله انجام شد.

4 دوران عهد، دوره، عصر

مترادف و متضاد âge époque ère
le temps des dinosaures...
دوران دایناسورها...
  • 1. Comment s'appelle le temps des dinosaures ?
    1. دوران دایناسورها چه نامیده می‌شود؟
  • 2. Le temps du bronze est la période de la Protohistoire.
    2. عصر مفرغ، دورانی پساتاریخی است.

5 زمان فعل

  • 1.Le futur et le passé composé sont des temps du mode indicatif.
    1. آینده و ماضی نقلی زمان‌های وجه اخباری هستند.

6 ضرب‌آهنگ ریتم، ضرب

specialized
une mesure à 2, 3, 4 ou 5 temps
تمپویی با 2، 3، 4 یا 5 ضرب‌آهنگ
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان