خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تیپی
[اسم]
le tipi
/tipi/
قابل شمارش
مذکر
1
تیپی
[نوعی کلبهٔ مخروطی شکل]
1.Ça doit être le nouveau tipi du Grand Chef.
1. این باید تیپی جدید رئیس بزرگ باشد.
2.Maintenant, viens dans mon tipi pour manger.
2. حالا برای (غذا) خوردن به تیپی من بیا.
تصاویر
کلمات نزدیک
tintinnabuler
tinter
tintement
tintamarre
timoré
tique
tiquer
tir
tir à l'arc
tirade
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان