1 . بیمار شدن
[عبارت]

tomber malade

/tɔ̃be malad/

1 بیمار شدن مریض شدن

  • 1.Ce n'est pas le moment de tomber malade.
    1. این (زمان) زمان بیمار شدن نیست.
  • 2.Je sais qu'elle pourrait tomber malade.
    2. من می‌دانم که او ممکن بود بیمار شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان