خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . برنامه اجرا کردن (در شهرهای مختلف)
[اسم]
la tournée
/tuʀne/
قابل شمارش
مونث
1
برنامه اجرا کردن (در شهرهای مختلف)
تور (هنری)
1.En 2000, cet artiste a fait une tournée en Suisse.
1. در سال 2000، این هنرمند در "سوئیس" برنامه اجرا کرد.
2.Le groupe de musique sera à nouveau en tournée l'année prochaine.
2. گروه موسیقی سال آینده باز هم در تور (هنری) خواهد بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
tourné
tournure
tournoyer
tournois
tournoi
tourte
tourteau
tourtereau
tourterelle
tourtière
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان