خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عرق کردن
[فعل]
transpirer
/tʀɑ̃spiʀe/
فعل ناگذر
[گذشته کامل: transpiré]
[حالت وصفی: transpirant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
عرق کردن
1.Paul est malade, il a transpiré pendant la nuit.
1. "پل" مریض است، در طول شب عرق کرده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
transpiration
transpercer
transparent
transparence
transparaître
transplantation
transplanter
transport
transport en commun
transport public
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان