خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ترکیهای
2 . (فرد) ترکیهای
[صفت]
turc
/tyʀk/
غیرقابل مقایسه
[حالت مونث: turque]
[جمع مونث: turques]
[جمع مذکر: turcs]
1
ترکیهای
ترک
1.Il nous a rapporté des souvenirs turcs.
1. او برای ما سوغاتیهای ترکیهای آورده است.
[اسم]
le Turc
/tyʀk/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Turcs]
[مونث: Turque]
2
(فرد) ترکیهای
(فرد) اهل ترکیه
1.Il a rencontré une Turque.
1. او یک (فرد) ترکیهای را ملاقات کرده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
turbulent
turbulence
turbot
turboréacteur
turbine
turfiste
turlupiner
turpitude
turquie
turquoise
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان