خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . به کار بردن
2 . تحلیل بردن
3 . فرسوده شدن
4 . تحلیل رفتن
[فعل]
user
/yzˈe/
فعل گذرا
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
به کار بردن
استفاده کردن، به کار گرفتن
1.User et abuser* de qqch
1. استفاده و سوء استفاده کردن از چیزی
2
تحلیل بردن
ضعیف کردن، خسته کردن
1.Les excès l'ont usé.
1. زیاده کاری او را خسته کرد.
3
فرسوده شدن
کهنه شدن، مستعمل شدن
(s'user)
1.Tissu fragile qui s'use vite.
1. پارچهای ظریف که سریع کهنه میشود.
4
تحلیل رفتن
ضعیف شدن
(s'user)
1.Je me suis usée d'avoir travaillé dur.
1. از زیاد کار کردن ضعیف شدهام.
تصاویر
کلمات نزدیک
usant
usagé
usager
usage
usa
usinage
usine
usiner
usité
ustensile
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان