خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مسافر
[اسم]
le vacancier
/vakɑ̃sje/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: vacanciers]
[مونث: vacancière]
1
مسافر
گردشگر(حین تعطیلات)
1.La mairie a créé de nouvelles activités de loisirs pour les vacanciers.
1. شهرداری فعالیتهای تفریحی جدیدی را برای مسافرین [گردشگران] ایجاد کرده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
vacances
vacance
va-vite
va-tout
va-t-en-guerre
vacant
vacarme
vacataire
vaccin
vaccination
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان