خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کت
[اسم]
la veste
/vɛst/
قابل شمارش
مونث
[جمع: vestes]
1
کت
ژاکت
1.Elle portait une veste chaude en cette froide journée d'hiver.
1. او یک کت گرم در این روز سرد زمستانی پوشیده بود.
2.Mets ta veste, parce qu'il fait froid dehors.
2. کتت را بپوش، چون بیرون (هوا) سرد است.
تصاویر
کلمات نزدیک
vessie
vespéral
verveine
verve
vertébré
veste de pyjama
veste sport
vestiaire
vestibule
vestige
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان