خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بصری
[صفت]
visuel
/vizɥɛl/
قابل مقایسه
[حالت مونث: visuelle]
[جمع مونث: visuelles]
[جمع مذکر: visuels]
1
بصری
دیداری، تصویری
1.Il a une bonne mémoire visuelle.
1. او حافظه تصویری خوبی دارد.
2.J'adore les arts visuels.
2. من عاشق هنرهای بصری هستم.
تصاویر
کلمات نزدیک
visualiser
visualisation
visser
visqueux
vison
visée
vital
vitalité
vitamine
vitaminé
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان