خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . زاده شدن
[عبارت]
voir le jour
1
زاده شدن
مترادف و متضاد
apparaître
naître
1.Cette polémique a vu le jour après la Seconde Guerre Mondiale.
1. چنان مجادلهای پس از جنگ دوم جهانی زاده شد.
2.Leur premier enfant a vu le jour en 2015.
2. اولین فرزندشان در 2015 زاده شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
au petit jour
du fait de
aller au fait
en fait de
tu parles
du jour au lendemain
bien joué
une fois
de rien
deux fois
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان