1 . داوطلبانه 2 . عمدی 3 . داوطلب
[صفت]

volontaire

/vɔlɔ̃tɛʀ/
قابل مقایسه
[حالت مونث: volontaire] [جمع مونث: volontaires] [جمع مذکر: volontaires]

1 داوطلبانه

  • 1.Les dons de sang volontaires peuvent sauver des vies.
    1. اهدای خون داوطلبانه می‌تواند زندگی‌هایی را نجات دهد.
  • 2.Son départ est complètement volontaire.
    2. عزیمتش کاملا داوطلبانه است.

2 عمدی

  • 1.Il a été accusé d'homicide volontaire.
    1. او به قتل عمدی محکوم شد.
[اسم]

le volontaire

/vɔlɔ̃tɛʀ/
قابل شمارش مذکر
[جمع: volontaires] [مونث: volontaire]

3 داوطلب

  • 1.Il fait partie des volontaires pour secourir les blessés.
    1. او برای کمک به مجروحین عضو داوطلبین می‌شود.
  • 2.Seuls les volontaires en bonne santé pouvaient participer à l'essai.
    2. تنها داوطلبین در سلامتی کامل می‌توانستند در آزمایش شرکت کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان