خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . داوطلبانه
2 . عمدی
3 . داوطلب
[صفت]
volontaire
/vɔlɔ̃tɛʀ/
قابل مقایسه
[حالت مونث: volontaire]
[جمع مونث: volontaires]
[جمع مذکر: volontaires]
1
داوطلبانه
1.Les dons de sang volontaires peuvent sauver des vies.
1. اهدای خون داوطلبانه میتواند زندگیهایی را نجات دهد.
2.Son départ est complètement volontaire.
2. عزیمتش کاملا داوطلبانه است.
2
عمدی
1.Il a été accusé d'homicide volontaire.
1. او به قتل عمدی محکوم شد.
[اسم]
le volontaire
/vɔlɔ̃tɛʀ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: volontaires]
[مونث: volontaire]
3
داوطلب
1.Il fait partie des volontaires pour secourir les blessés.
1. او برای کمک به مجروحین عضو داوطلبین میشود.
2.Seuls les volontaires en bonne santé pouvaient participer à l'essai.
2. تنها داوطلبین در سلامتی کامل میتوانستند در آزمایش شرکت کنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
volleyball
volley-ball
volière
voleyer
voleur
volontariat
volontiers
volonté
volonté de fer
volt
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان