خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . استفراغ کردن
[فعل]
vomir
/vɔmiʀ/
فعل ناگذر
[گذشته کامل: vomi]
[حالت وصفی: vomissant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
استفراغ کردن
بالا آوردن
1.J'ai vomi parce que j'étais malade.
1. من بالا آوردم چون مریض بودم.
2.Le chien a vomi sur le tapis.
2. سگ روی فرش بالا آورد.
تصاویر
کلمات نزدیک
vomi
volée
volute
volupté
voluptueux
vomissement
vorace
voracité
vos
vos papiers, s’il vous plaît.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان