1 . آرام کردن
[فعل]

apaiser

/apeze/
فعل گذرا
[گذشته کامل: apaisé] [حالت وصفی: apaisant] [فعل کمکی: avoir ]

1 آرام کردن آرامش بخشیدن

مترادف و متضاد calmer
  • 1.La mère berce le bébé dans ses bras pour l'apaiser.
    1. مادر برای آرام کردن بچه او را به آرامی تکان می‌دهد.
  • 2.Mes mouvements lents ont apaisé le cheval.
    2. حرکت‌های آرام من اسب را آرام کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان