Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . شاهزاده خانم
2 . همسر شاهزاده
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la princesse
/pʁɛ̃sɛs/
قابل شمارش
مونث
1
شاهزاده خانم
شاهدخت، پرنسس
1.Être habillée comme une princesse.
1. مانند یک شاهدخت لباس پوشیدن.
2.Le mariage de la princesse fut un grand événement.
2. ازدواج شاهزاده خانم یک اتفاق بزرگ بود.
2
همسر شاهزاده
1.La princesse portait cette robe.
1. همسر شاهزاده این پیراهن را پوشیده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
prince charmant
prince
primordial
primo-accédant
primitif
princier
principal
principalement
principauté
principe
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان