1 . چیزی که می‌ترسید به سرش آمد
[عبارت]

aklına gelen başına gelmek

/akɫɯnˈa ɟelˈæn baʃɯnˈa ɟælmˈɛc/

1 چیزی که می‌ترسید به سرش آمد

  • 1.Aklıma gelen başıma geldi, evi su bastı.
    1. چیزی که می‌ترسیدم به سرم آمد، خانه را آب برداشت.
معنی عبارت aklına gelen başına gelmek
معنی تحت‌اللفظی عبارت aklına gelen başına gelmek "چیزی که به فکرش می‌رسید به سرش آمد" است و منظور از آن "چیزی که می‌ترسید به سرش آمد" می‌باشد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان