1 . منتظر ماندن
[فعل]

bekleyedurmak

/bɛclejedʊrmˈak/
فعل گذرا و ناگذر

1 منتظر ماندن

  • 1.İş bekleyedursun, ben daha dinleneceğim.
    1. کار منتظر بماند، من فعلاً می‌خواهم استراحت کنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان