1 . بریدن 2 . برداشت کردن
[فعل]

biçmek

/bɪtʃmˈɛc/
فعل گذرا

1 بریدن

  • 1.Pantolonunun paçasını biraz biçmeliyim.
    1. باید کمی پاچه شلوارت را ببرم.
  • 2.Terzi kumaşı biçti.
    2. خیاط پارچه را برید.

2 برداشت کردن

  • 1.Bir insan ne ekerse onu biçmek zorunda kalır.
    1. یک انسان هر چه بکارد مجبور است آن را برداشت کند.
  • 2.Çiftçi buğdayını çoktan biçti.
    2. خیلی وقت است که کشاورز گندمش را برداشت کرده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان