خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نیزه انداز
[اسم]
ciritçi
/dʒiɾɪttʃˈɪ/
قابل شمارش
1
نیزه انداز
1.Ciritçi ciriti attığı anda yere düştü.
1. نیزه انداز لحظهای که نیزه را انداخت به زمین افتاد.
تصاویر
کلمات نزدیک
cirit
cips
cinsiyet
cinsel
cins
cisim
civar
civciv
ciğer
coğrafi
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان