1 . مقاومت کردن
[فعل]

direnmek

/diɾænmˈɛc/
فعل گذرا

1 مقاومت کردن

  • 1.Askerlerimiz son ana kadar direndiler.
    1. سربازهایمان تا لحظه آخر مقاومت کردند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان