1 . بد شدن
[فعل]

fenalaşmak

/fenaɫaʃmˈak/
فعل گذرا

1 بد شدن وخیم شدن

  • 1.Anneannem dayımın kaza haberini duyunca fenalaştı.
    1. مادربزرگم وقتی خبر تصادف دایی‌ام را شنید حالش بد شد.
  • 2.Durum fenalaştı.
    2. وضعیت بد شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان