خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مأموریت
[اسم]
misyon
/mɪsjˈɔn/
قابل شمارش
1
مأموریت
1.Ona yüklenen misyon çok fazla.
1. مأموریتی که به او محول شده است خیلی زیاد است.
تصاویر
کلمات نزدیک
mistik
misket
misal
misafir
misafirperver
mit
mitoloji
mizah
mizansen
mizaç
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان