1 . تخم گذاشتن 2 . حرفی از دهان پریدن
[فعل]

yumurtlamak

/jumʊrtɫamˈak/
فعل گذرا و ناگذر

1 تخم گذاشتن

  • 1.Tavuk yumurtladı.
    1. مرغ تخم گذاشت.

2 حرفی از دهان پریدن

  • 1.İstemeyerek perşembe günkü planımızı yumurtladım.
    1. ناخواسته برنامه روز پنجشنبه‌مان از دهانم پرید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان