1 . ذق ذق کردن
[فعل]

zonklamak

/zɔnkɫamˈak/
فعل گذرا

1 ذق ذق کردن

  • 1.Alçıda olan bacağım sabaha kadar zonkladı.
    1. پایی که در گچ بود تا صبح ذق ذق کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان