[تخصیص گر]

آخَر

1 دیگر

  • 1.لَا تَسْتَطِيعُ أَنْ تَصْرُخَ هَكَذَا فِي الأمَاكِن الأخْرَى.
    در جاهای دیگر نمی‌توانید این‌گونه فریاد بزنید.
  • 2.نَحْنُ نُرِيدُ أَنْ نَكْتُبَ كِتَاب آخَر فِي هَذَا الشَّهْر.
    ما می‌خواهیم در این ماه کتاب دیگری بنویسیم.
  • 3.هَلْ تُرِيدُ أَنْ تَشْتَرِي قَمِيص آخَر؟
    آیا می‌خواهید یک پیراهن دیگر بخرید؟
[اسم]

آخِر

مذکر

1 پایان آخر، آخرین

  • 1.رَأَيْتُهُ فِي آخِر عَمَلِهِ.
    من او را در آخرین کارش دیدم.
  • 2.نَجَحْتُ فِي آخِر عَمَلِي.
    من در آخرین کارم موفق شدم.
  • 3.هَذِهِ آخِر مَرَّة أَذْهَبُ إِلَى المَدْرَسَة وَحِيدَة.
    این آخرین باری است که به تنهایی به مدرسه می‌روم.
آخِرُ الأَمْر
پایان کار
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان