[اسم]

أَهْل

قابل شمارش مذکر
[جمع: أَهْلُون]

1 خانواده

مترادف و متضاد أُسْرَة
  • 1.إِنَّ أَبِي كَانَ سَيِّدَ قَومِهِ، يَفُكُّ الأَسِيرَ وَ يَحْفَظُ الجَارَ وَ يَحْمِي الأَهْلَ و العِرْضَ.
    پدرم سرور قومش بود، اسیران را آزاد می‌کرد، همسایگان را نگاهبانی می‌کرد، و از خانواده و آبرو حمایت می‌کرد.
  • 2.سُرَّ مُحَمَّد بِلِقَاء أَهْلِه.
    محمد از دیدار با خانواده‌اش خوشحال شد.
[صفت]

أَهْل

قابل مقایسه

2 شایسته

  • 1.وَلَكِنْ هَلْ تُعْطَى الجَوَائِزُ اليَومَ لِمَنْ هُوَ أَهْلٌ لِذَلِكَ؟
    اما آیا این جوائز امروز به کسانی داده می‌شود که شایسته آن هستند؟
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان