[فعل]

اِسْتَعْمَرَ

فعل گذرا

1 مستعمره کردن تحت استعمار قرار دادن، استعمار کردن

  • 1.إِسْتَعْمَرَتِ الدُّوَل القَوِيَّة الشُّعُوب الضَّعِيفَة.
    مردم ضعیف تحت استعمار کشور‌های قدرتمند قرار گرفتند.
  • 2.اِسْتَعْمَرَتِ الدُّوَلُ الأُورُوبِيَّةُ فِي بِدَايَةِ هَذَا القَرْنِ عَدَداً مِنْ بُلْدَانِ آسِيَا وَ إِفْرِيقِيَا.
    در آغاز این قرن، کشورهای اروپایی تعدادی از کشورهای آسیا و آفریقا را استعمار کردند.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان