Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . مستعمره کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
اِسْتَعْمَرَ
فعل گذرا
1
مستعمره کردن
تحت استعمار قرار دادن، استعمار کردن
1.إِسْتَعْمَرَتِ الدُّوَل القَوِيَّة الشُّعُوب الضَّعِيفَة.
مردم ضعیف تحت استعمار کشورهای قدرتمند قرار گرفتند.
2.اِسْتَعْمَرَتِ الدُّوَلُ الأُورُوبِيَّةُ فِي بِدَايَةِ هَذَا القَرْنِ عَدَداً مِنْ بُلْدَانِ آسِيَا وَ إِفْرِيقِيَا.
در آغاز این قرن، کشورهای اروپایی تعدادی از کشورهای آسیا و آفریقا را استعمار کردند.
کلمات نزدیک
مد خطوط الأنابيب
صيانة
مبيدة الحشرات
ناقلة النفط
تحذيرية
أطول
جذب
خلاب
صحراوية
ريفي
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان