[اسم]

بَذْرَة

قابل شمارش مونث
[جمع: بُذُور]

1 بذر

  • 1.أَنَا فَقَدْتُ البُذُور.
    من بذرها را گم کردم.

2 هسته (میوه)

  • 1.رَاقِبْ عَنِ البُذُور عِنْدَ تَنَاوُل الفَاكِهَة.
    وقتی میوه می‌خوری مراقب هسته‌ها باش.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان