[اسم]

تَأَمُّل

غیرقابل شمارش مذکر

1 مدیتیشن درون‌پویی، مراقبه

  • 1.هَلْ تُحِب التَأَمُّل؟
    آیا از مدیتیشن خوشت می‌آید؟
[فعل]

تَأَمَّلَ

فعل ناگذر

1 تأمل کردن اندیشیدن، فکر کردن

  • 1.مَا سَمِعْتُ صَوتَكَ لِاَنَّنِي كُنْتُ أَتَأَمَّلُ فِي عَظِمَةِ العَالَم.
    من صدایت را نشنیدم زیرا داشتم به عظمت این دنیا فکر می‌کردم.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان